«مسیحیان ایران از انقلاب و جنگ سربلند بیرون آمدند»

روایت دیدار رهبر انقلاب اسلامی با خانوادهی شهیدِ آشوری «روبرت لازار»
محمد تقی خرسندی
«حاج خانم! من یه معذرتخواهی به شما بدهکارم. کسی که قراره چند دقیقه
دیگه تشریف بیارند منزل شما، آقای خامنهای هستند...» جمله تمام نشده که
اشک مادر جاری میشود. برادرها اما هنوز فرصت میخواهند که باور کنند؛
فرصتی در حد چند ثانیه. بغض آلفرد و آلبرت هم با اولین کلماتی که از
دهانشان خارج میشود، میشکند...
تعجبشان تعجبی ندارد؛ تعجبشان به اندازهی تعجب خود ماست، وقتی وارد
شدیم و دیدیم روی دیوار منزل یک مسیحی، فقط دو قاب عکس هست، یکی قاب عکس
شهید روبرت لازار و دیگری قاب عکس امام و رهبری؛ دو قاب عکس رنگ و رو
رفتهی قدیمی.
ساعت ۶:۳۰ شب است و فقط مادر و دو برادر شهید در منزل هستند. عروسها و نوهها رفتهاند به کلیسا برای مراسم شب تولد عیسی مسیح علیهالسلام.
مادر که تا چند دقیقه پیش مدام اصرار میکرد ما از میوه و شیرینی و آجیل
شب عیدشان بخوریم، حالا اصرارش بیشتر شده. خیالش را با یک جمله راحت
میکنیم: «شما صبر کنید آقا بیایند و بروند. کل میز را برایتان خالی
میکنیم.» لبخندی میآید روی لبهایش و میرود مینشیند روی مبل، کنار کاج
کوچک مصنوعی. خانه خیلی کوچک است و مادر نگران اینکه بالاترین مقام مملکت
قرار است وارد چنین منزل کوچکی شود. مسئولان برنامه اما سعی میکنند
دلداریاش دهند که چیز مهمی نیست؛ اجازه گرفتهاند و دارند مبلها و میز
ناهارخوری را جابهجا میکنند تا چند متر فضا باز شود. برادرهای شهید هم
کنار مادر مینشینند.
ادامه مطلب ...