ما چه میفهمیم انتظار مادر را برای دیدن پیکر فرزندی که سال هاست از او دور افتاده است....
هر روز با خیال راحت بدون اینکه دغدغه چیزی رو داشته باشیم از خونه میریم بیرون زندگیمون رو میکنیم و بعدش تمام. اما هیچکدوممون نمیفهمیم انتظار مادری رو که چشم به راه اومدن پیکر فرزند شهیدش هست شهیدی که خیلی ساله هویت خودشو گم کرد تا خیلی شیرین تر از دیگران بره پیش معشوق کجای کاریم رفقا؟؟ یکم مشکل برامون پیش میاد دهنمون رو باز میکنیم هرچی از دهنمون در میاد به خدا و خلق خدا میگیم پس اون مادر شهیدی که تنهاست کسی نیست حتی یه دکتر ببره کسی نیست تر و خشکش بکنه کسی نیست حتی به درداش برسه ، کسی نیست حتی بهش بگه حالت خوبه مادر ؟؟ اون مادر شهید داره چیکار میکنه که زندگیش پر از مشکلاتی که ما تو کل زندگیمون یکیشم تجربه نکردیم امانتیشو داد به صاحبش و سال هاست چشم انتظار فرزندی رو میکشه که روزی قرار بود بشه عصای دستش ...شبا با امید این میخوابه که فردا بره سر مزار شهیدی که نمیدونه پسرشه یا نه
ما هر کاریم که کنیم نمیتونیم حتی چند لحظه خودمون رو جای اون مادر شهید بزاریم که ببینیم واقعا این انتظاری که میکشه چطوریاست ؟؟ نابود میشیم فقط در یک چشم بهم زدن... ببین خدا چه صبری داده به مادری که سال هاست فقط با عکس روی تاقچه ی پسر زندگی رو سر میکنه.
در گمنامی مشترکیم ای شهید...! تو پلاکت را گم کرده ای و من هویتم را ...
امیدوارم سالی که پیش رو دارین....
آغاز روزایی باشه که آرزو دارین....
پیش تا پیش عیدتون مبارکاااااا...^___^
خیلی مشتاقم به منم سر بزنید
6518