چرا امام حسین علیه السلام به دنیا باز می گردد.
همه ما می دانیم که مظلوم ترین فرد تاریخ حضرت حسین بن علی علیهماالسلام سومین امام مسلمانان می باشد و بالاترین شهید در روز قیامت ایشانند و لقب "سید الشهداء" نیز به همین مطلب اشاره دارد و از جمله اعتقادات ما شیعیان نیز این می باشد که منجی آخر الزمان حضرت مهدی صلوات الله علیه بعد از ظهور یکی از مهمترین اموری که به آن می پردازند مسأله انتقام از ظالمان تاریخ به نفع مظلومان است و از جمله مظلومان حادثه کربلا « أین الطالب بذحول الأنبیاء و أبناء الأنبیاء أین الطالب بدم المقتول بکربلاء ».
حال این سۆال پیش می آید: وقتی قرار است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انتقام خون آن امام مظلوم را بگیرد، دیگر بازگشت آن حضرت به دنیا چه حکمت و مصلحتی دارد چرا که در روایات شیعی می خوانیم:
اولین کسی که به دنیا باز خواهد گشت حسین بن علی علیهماالسلام می باشد، پادشاه دنیا می شود به مدت هزار سال تا اینکه از شدت پیری ابروانش به روی صورتش می افتد. (بصائر الدرجات ص18و22و28و29 )
و همچنین روایات زیاد دیگری در مورد بازگشت سائر اهل بیت علیهم السلام وجود دارد.
در این نوشته قصد پرداختن به مسأله رجعت را نداریم و همین اندازه بیان می داریم که اصل مسأله رجعت را هر شیعه ای باید معتقد باشد چرا که در زیارت جامعه کبیره می خوانیم:
« مۆمن برجعتکم ... جعلنی الله ممن ... یکر فی رجعتکم » یعنی: من به بازگشت شما ایمان دارم و خداوند مرا در زمره کسانی قرار دهد که در دولت شما به دنیا باز می گردد.
و همچنین در سائر ادعیه و زیارات این مسأله به وفور یافت می شود.
آنچه که در این نوشته قصد پرداختن به آن را داریم این است که هدف از این بازگشت آیا صرفا انتقام گرفتن است و آیا صرفا برای این است که حق از دست رفته اهل بیت علیهم السلام که حکومت بر مردم و ولایت بر آنها بود اعاده شود؟!
مگر امیر المۆمنین علیه السلام به ابن عباس نفرمود که "حکومت بر شما در نزد من از آب بینی بز هم بی ارزش تر است" و در جای دیگری فرمود "از استخوان خوک در دست جذامی" و در مورد دیگر "بند کفش پاره شده" !!؟
آیا امیر المۆمنین علیه السلام می خواهد در زمان رجعت به دنیا باز گردد تا همان حکومتی را در دست بگیرد که از استخوان خوکِ در دست جذامی تنفرآمیزتر بوده است ؟!
یا امام حسین علیه السلام که در مناجات خود فرمود:
« اللهم إنک تعلم أنه لم یکن ما کان منا منافسة فی سلطان و لا التماس شیء من فضول الحطام »(تحف العقول، کلمات طولانی امام حسین علیه السلام) یعنی: خدایا تو خود می دانی که هر چه از ما سر زد برای رقابت در بدست آوردن قدرت نبوده است. آیا همین امام حسین علیه السلام برای حکومت کردن به دنیا باز می گردد و اساسا آیا حکومت کردن ارزش ذاتی دارد ؟!
برای این که به پاسخ صحیحی برای سۆالات فوق دست پیدا کنیم باید یک سیر مطالعاتی کلی نسبت به حرکت تمام انبیاء در طول تاریخ داشته باشیم:
طبق روایات خداوند تا کنون 124 هزار پیامبر برای بشر فرستاده است و علاوه بر آن بسیاری از پیامبران دارای اوصیایی بوده اند که پیامبر نبوده اند ولی از عصمت برخوردار بوده اند مانند اوصیای پیامبر خودمان. اما با وجود این همه حجج الهی هنوز مقصود اصلی خداوند که سیطره نور توحید بر سراسر کره خاکی می باشد محقق نشده است و قرار است این کار به دست با کفایت منجی آخر الزمان صورت گیرد.
از طرفی در اذهان بسیاری از مردم این گونه نقش بسته است که چون ظهور قبل از قیامت است پس حتما بلافاصله بعد از ظهور و پیروزی حق بر باطل بساط دنیا برچیده می شود و قیامت بر پا می شود و حال آنکه این اشتباهی بزرگ است. چگونه می شود که 124 هزار پیامبر به همراه اوصیای خود و این همه گذرِ قرنها و سختیها بر بشریت مقدمه باشد تنها برای مدت کوتاهی که ظهور نام دارد؟! چگونه می توان در تمام تاریخ به بشریت امید ظهور منجی را داد و حال آنکه ظهور یک مدت کوتاهی است که اکثریت بشریت آن را درک نخواهند کرد و اگر ظهور مختص مردمان زمان ظهور باشد پس چرا این قدر در ادیان آسمانی حتی قبل از اسلام از مسأله بشارت منجی برای دمیدن روح امید در بین پیروان، استفاده شده است ؟!!!یک جواب صحیح برای همه سۆالات فوق این است که حکومت در اسلام اگر چه از ارزش ذاتی برخوردار نیست و طبق فرموده امیر المۆمنین علیه السلام از آب بینی بز هم کم ارزش تر است اما حکومتی که در پرتو آن حق مظلوم از ستمگر ستانده شود خود از برترین فضائل و امتیازات می باشد. به همین دلیل در روایات بسیاری که به حد تواتر نزدیک است و از فریقین نقل شده، حکمت حکومت منجی در آخر الزمان همان عدالت گستری و حق طلبی بیان شده است.
در فرمایش امیر المۆمنین علیه السلام به ابن عباس نیز همین معنا مورد اشاره شده است. حضرت بعد از آنکه می فرمایند حکومت بر شما به اندازه بند کفش پاره در نزد من ارزش ندارند، با استثنا بیان می فرمایند که : « إلا أن أدفع ظلما » مگر اینکه ظلمی را دفع نمایم.
حکومت در نظر انسان کامل وسیله ای برای رساندن بشریت به سعادت کامل و همه جانبه است که بالاتر از مسأله اجرای عدالت رشد عقلانی بشریت و رسیدن به معرفة الله می باشد چرا که اجرای عدالت نیز مقدمه این امر می باشد. یعنی دست یابی به معرفت حقه ای که باعث رشد معنوی انسانها است. به همین دلیل است که حکومت از منظر اسلام فقط موظف به تأمین دنیا و معیشت مادی مردم نیست بلکه وظیفه اصلی حکومت اسلامی تأمین امنیت دینی و معنوی انسانهاست و در هنگام تزاحم مادیات و معنویات این مادیات هستند که باید فدای معنویات شوند!
پس بازگشت حسین بن علی علیهماالسلام به دنیا نیز لطف دیگری از خداوند است تا نوری را که ظالمان از پرتوافشانی آن جلوگیری نمودند به رخ همه بشریت کشانده شود تا بشریت در پرتو این نور بفهمند هدف از خلقت انسان چریدن چند روزه در دنیای مادی که همه آسایش هایش با سختی ها مخلوط است نبوده بلکه بداند تا وراء این حجاب های ظلمانی انواری از ملکوت ساطع است که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است!
آری بازگشت اهل بیت علیهم السلام برای انتشار آن معارفی است که با خود به زیر خاک بردند و در زمان خود کسی را که لایق دریافت آن باشد نیافتند !!