ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
یک بار تا پای چوبهدار پیش رفته بود ولی خدایش خواست برای دفاع از وطن زنده بماند تا روزهای سخت اسارت خرمشهر را پا به پای شهید جهانآرا، شهید محمد دهقان و سایر هم رزمان سپری کند.
حاج شیخ محمد حسین حیدریان قهفرخی سال 1342 در شهر خرمشهر در حالی دیده به جهان گشود که ندای انقلاب آرام آرام به گوش میرسید.
وی تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش آغاز کرد و از حضور آیات عظام عبدالکریم کشمیری، مرعشی نجفی، وحیدخراسانی، محسنی، خاقانی و ... بهره جست که همین مهم دلیلی بر سالک بودن وی است.
حاج شیخ محمد حسین حیدریان قهفرخی با شروع جنگ هشت سال دفاع مقدس علاوه بر مبارزه پابهپای سایر رزمندگان از درس و منبر غافل نشده و همچنان به رسالت خود ادامه داد.
وی یکی از فرماندهان تخریب سپاه خرمشهر و بازرس ویژه وزیر کشور در جنوب ایران بود مدتی نیز امام جمعه موقت شهر شوش را به عهده داشت که به خوبی از عهده این امانت بر آمد و به دلیل رشادت، شهامت و شجاعتی که داشت بین دوستان و هم رزمان لقب چیفتن -که نوعی ماشین دیزلی جنگی قدرتمند است- مشهور بود.
وی در سالهای پر حرارت جنگ در عملیاتهای بیت المقدس و فاو دین خود را ادا کرده بود و در سال 63 در سه مرحله توسط ترکش، موج انفجار و تخریب سنگر به درجه رفیع جانبازی نایل آمد و به عنوان جانباز شیمیایی سالها با این مشکل به سر برد.
حاج محمد حسین حیدریان قهفرخی بین دوستان به شیخ معروف بود و بعد از جنگ تحمیلی زمینگیر شد، ولی سه سال توانست همچون جبهه های جنگ سالم و تندرست مجلس گردان ایل و خانوادهاش باشد ولی این آخرین فرصت بود چرا که به مدت ده سال یعنی تا آخر عمر با برکتش زمینگیر بود.
وی بعد از پایان یافتن جنگ تحمیلی از پای ننشسته و در سنگر دیگری به مبارزه پرداخت مبارزهای که با فکر، قلم و اندیشه برای مقابله با آن اعلام آمادگی کرده بود.
وی علاوه بر این عارف، سالک و شاعر بود مورخ اسلام نیز به شمار میرفت به طوری که تالیف سه کتاب "اسماءالحسنی"، "لوامع المحسنیه" و "طب الاعشاب" از جمله آنهاست.
شیح محمد حسین حیدریان قهفرخی در حالی به کار تدریس و تحقیق مشغول بود که همزمان با مشکلات بیماریهای ناشی ازجنگ تحمیلی دست و پنجه نرم میکرد به طوری که 87 بار عمل جراحی کرده و دو پای وی را از ناحیه زانو قطع کرده بودند هر چند شیخ دو پای خود را از دست داده بود ولی روز به روز شور و اشتیاق وی برای خدمت به مردمان این مرز و بوم ادامه داشت چراکه دوستان وآشنایان به خوبی به این مهم اقرار می کردند.
حاج شیخ محمد حسین قهفرخی (خادم الحسین(ع)) در واپسین روزهای شهریورماه همچون سال 59 که با شور و شوق در چنین روزهایی به استقبال جنگ تحمیلی رفته بود با همان شور و حرارت ندای حق را لبیک گفته و به درجه عالی شهادت نایل آمد پیکر این شهید بزرگوار قبل از ظهر امروز (چهارشنبه 29 شهریورماه) از مقابل درب منزل وی که همه روزه بر روی همگان باز بود تشییع شد.
پیکر این شهید بزرگوار برای آرامیدن ابدی به زادگاهش یعنی خرمشهر منتقل شد البته با تاملی در مراسم تشییع وی میشد به خوبی دریافت که حضور همه طیفهای مردم از هر طبقه و سنی نشان دهنده زندگی صادق و بی آلایش وی بوده است.
در پایان لازم به ذکر است مراسم تشییع وی از صبح روز پنج شنبه (30 شهریورماه) در خرمشهر و با حضور مقامات و مسئولان این شهرستان و مردم برگزار خواهد شد.
برای شیخ حیدریان عزیز که در هفته دفاع مقدس به دوستان شهیدش پیوست
شیخ محمد حسین حیدریان
جذاب ترین روحانی بود که تاکنون دیده ام . در اولین برخورد شیفته اخلاق و رفتار و منش والایش می شدی . با انرژی و با انگیزه بالایی بود . خستگی جرات نداشت سراغش را بگیرد . شبانه روز برایش فرقی نمیکرد . هرگاه او را می دیدی گرمی دیدار را کاملا حس می کردی چنان دوستان را در همه حال در آغوش می گرفت که تصور می کردی تو نزد او بهترینی .
در ایامی که در مسجد بود بیشترین جذب و تحول را در طول عمر مسجد داشتیم . با تمام اقشار از کوچک و بزرگ و پیر و جوان ارتباط خاص داشت . در همه حال سعی می کرد به دیگران کمک و یاری نماید در مدت کوتاهی محرم اسرار همه شده بود .
با تمام سختی بیماری و قطع دو پاهایش که بدلیل بیماری دیابت اتفاق افتاد روحیه بالایی داشت . این پاهای قطع شده همان پاهایی بود که در جنگ بر روی مین رفته بود ولی پاهای تنومند و پرتوانش را مین نتوانسته بود قطع نماید اما دیابت لعنتی شیخ را از پا انداخته بود ولی روحیه همان روحیه پدرانه ای بود که از او سراغ داشتیم .
با حال و احوال سختی که داشت اما هیچگاه بدرگاه الهی شکواییه ای نکرد و ذکر شکر در همه حال بر زبانش جاری بود . در این حال هم شیخ از پای ننشست و شروع به نوشتن کتاب و اشعار عارفانه و تاسیس پایگاه اطلاع رسانی سر دلبران نمود که حاوی مطالب بسیار مفیدی برای همگان است .
بعد از مدتها بی خبری تماس گرفت و غرق در خوشحالی ام کرد . جالب بود تمام مسجدیان و هم محله ای ها را یک بیک سراغ گرفت و احوالپرسی کرد برای من تعجب برانگیز بود که با بی مهری هایی که به او در ایام حضور در مسجد شده بود اینقدر با اشتیاق سراغ همه را گرفت و هیچ کینه ای بدل نداشت .
هر جا بود تحرک و اشتیاق و مهر و دوستی و کار موج می زد . در ارتحال جانسوز امام امت تا 40 شب برنامه عزاداری در مسجد و هیئت عزاداری برقرار بود و بشدت در فقدان امام بی تابی میکرد و با صدای بلند می گریست . در ایام سوگواری سید وسالار شهیدان با پای برهنه هیئت عزاداری باب الحوائج(ع) را همراهی میکرد و در صفهای سینه زنی واحد در صف اول قرار می گرفت و تا انتهای مراسم به صفوف عزاداران با لباس روحانیت لطف خاصی می بخشید .
وقتی کار چاپ آخرین کتابش بپایان رسید با ذوق و شوق جالبی گفت 100 جلد از کتاب لوامع المحسنیه را برای توزیع بین علمای استان و دوستان ارسال کردم و سفارش زیادی کرد تا به محضر حضرت آیت الله موسوی جزایری و آیت الله شفیعی برسانم .
برای انتخابات مجلس نهم حاج صالح از او کمک خواست علیرغم حال سختی که داشت و نتوانست به خرمشهر بیاید ولی به همه دوستان سفارش کرد در انتخابات شرکت کنند.
اگر چه بدلیل وخامت مزاجی بناچار در تهران ساکن شده بود ولی از اوضاع و احوال خرمشهر غافل نبود و لحظه به لحظه مسائل مختلف سیاسی اجتماعی و فرهنگی شهر را رصد میکرد که از عشقش به شهر حکایت دارد .
در روزهای آخر دلم خیلی هوایش را کرده بود و چند بار تماس گرفتم ولی خانواده اجازه همکلام شدن را ندادند و فقط احوالی از او جویا شدم تا غلامحسین حیدریان که خود از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است خبر عروج همیشگی شیخ را داد .
دلم شکست . من قلبا شیخ را دوست داشتم و به وجود روحانی تاثیرگذار و موفقی چون او افتخار میکردم . فقدان شیخ ثلمه ای برای دوستان و همقطاران است که جبران ناپذیر است و دل را می سوزاند که شیخ در سن 49 سالگی بساط خویش را برچید و انشالله بهشتی شد .
به خدمات و زحمات او تعظیم می کنم و از خداوند بزرگ برای اوغفران و رحمت الهی و برای بازماندگان خصوصا مادر گرانقدر و اخوی های رزمنده اش صبر و اجر جزیل مسئلت می نمایم .
شادی روحش صلوات
سلام وبلاگ خوبی داری
اگه با تبادل لینک موافقی منو با اسم aloneesi لینک کن
بای