مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

بعد از شهدا ما کاری کردیم؟؟!

بعد از شهدا ما کاری کردیم؟؟!میدونم یه سوال تکراریه که هر وقت به جوابش فکر میکنی یه عرق سرد رو پیشونیت میشینه و قلبت لبریز میشه از یه حس دردناک،ولی راستش رو بخوای هنوز خودم یه جواب درست و حسابی واسه این سوال پیدا نکردم...این جمله رو بارها دیدی روی پوستر بزرگداشت یه شهید یا روی پلاکارت یادمان شهدا و یا روی عکس تکه ای استخوان،هر دفعه هم با دیدن اون از خودت میپرسی آیا واقعا کاری کردم که جبران جبهه نبودنم رو بکنه؟؟؟

یا کاری کردم که دینی که نسبت به آسمونی ها دارم رو ادا کرده باشم؟؟؟یا کاری نکرده باشم که شرمندشون بشم اون دنیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هر چی میگردی تا برا این سوالها جواب محکمی پیدا کنی نمیتونی،دلت بدجوری میشکنه،مگه میشه فراموششون کرد یا راهی برا فرار پیدا کرد تا جواب این همه سوال رو ندی؟!
نه!واقعا سخته،نمیشه گذشت از اون همه عشق و شور،از لحظه هایی که میشه با یه حس ناب اونقدر اوج گرفت تا به خدا برسی...

من و تو دلتنگیم برا بودن توی اون ثانیه های طلائی تا بتونیم پرواز رو یاد بگیریم

هر چه گفتیم غیر صحبت یار در همه عمر از آن پشیمانیم

بیا از اول از ابتدای عاشقی از اولین قدم برای دل دادن و دل سپردن شروع کنیم:
من و تو عاشقیم و سخته عاشق موندنی بشه،باید رفت مثل همه ی عشاق......

با بال شکسته پر کشیدن هنر است این را همه ی پرندگان میدانند

حالا که میخوای به جواب اون سوالها فکر کنی و پی به دلتنگیت ببری،این دلت به چشمات وصل میشه و میشه قصه ی باریدن بارون از ابر

شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم؟
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟
من کزین فاصله،غارت زده ی چشم توام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دل بسته ی این ایل و تبارم چه کنم؟
یک به یک با نفسهایت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم.....

و این حدیث معطر تا آخرین قطره،بر تاریخ نازل میشه و سبز میمونه.
دلم می خواست بنویسم، درد دل یا دل پر درد هر دوتاشون یکی هستن فقط فرقشون اینه که اولی شرح حالش مصداق این بیته:دلی دارم به مثل زلف لیلی اگر دستش زنی میپاشد از هم
آره،درد دل مال دلایی که مثل زلف یارن...

دومی نه،اهل داد و قال نیست،بیشتر اهل حاله،حالم که مال لحظه های ناب سکوت و بزم شراب یار غائب...

القصه،دل ما دل پر درده که میخواد ناله ها و غصه ها شو با قیمت گزاف به اون بالایی ها بفروشه.دلتنگی و درد دل و قیل و قالشم هر وقت به تو فکر میکنه و میخواد پریشون شه این بیت و تداعی میکنه:گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود.........................

رفیق:با این همه شرح حال بازم موندم تو جواب اون سوالها.کاش میشد خودشون بیان و رسم پرواز و یادمون بدن...

نظرات 3 + ارسال نظر
سام باقرپور دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:54 http://yaran1010.blogfa.com

یک چفیه پراز بهار باور کردم

موسیقی انتظار ... باور کردم

من عشق تو و قساوت مینها را

در لحظه ی انفجار باور کردم

(کیوان برآهنگ)

سام باقرپور دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:18 http://yaran1010.blogfa.com

کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم ، بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه می رسیم !
نکند عکس آنان را ببینیم و عکس آنها عمل کنیم!!

سام باقرپور یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:31 http://yaran1010.blogfa.com

سلام :اگر شهدا حق خودشان را بر من نبخشند آن دنیارو سیاهیم .
شهدا گردن ما خیلی حق دارند و ما (من) به تکلف خودمان عمل نکردیم . خدا ما را ببخشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد