مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

خدااون روزی رو نیاره که شهدا فراموش بشن!!!

اصلا نمی خوام حتی به این موضوع فکر کنم واینکه حتی خیلی ها هنوز که هنوزه اونا رو به دست فراموشی سپردم، و اصلا عین خیالشون نیست که یه زمانی جنگی بوده، چقدر زود همه فراموش می کنن، ماها حتی خودمون هم زود به دست فراموشی سپرده می شیم، دقت کردید؟ وقتی یکی از دنیا میره، فقط تا هفتم به یاد همه هستیم، بعد از اون دیگه انگار نه انگار که

 یکی رو از دست دادیم، که حتی سر مزارش بریم

 

و فاتحه ای بخونیم، چقدر دلم می گیره برای اون زمان

 

      خدایا نصیب همه بکن که ما اون طور که می  خوای زندگی کنیم.

 

   شهید آوینی حرف قشنگی می زنه: 

 ای شهید! ای آنکه بر کرانه ازلی وجود بنشسته ای، دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش

نظرات 1 + ارسال نظر
دیده بان خسته شد // مٌرد دوشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 17:54

تقدیم به شهید حاج محمد ابراهیم همت
و
همه شهیدان مسجد:

یه عمری رو لبهام پر از خنده بود
تا کی باید این نقش و تمرین کنم
یا هر سال تحویل بگم پیشمی
تا کی باید این فکر رو تلقین کنم

دارم درد و دل می کنم گوش کن
چه قدر حرف دارم که خالی بشم
چه حرفایی رو تو خودم ریختم
ببین از نبود تو چی می کشم

می گن سایه من شبیه تو است
آره تکیه گاهم همین سایه بود
ولی از همون بچگی درد من
نگاه های سنگین همسایه بود

ته هر زمستون یه هفته به عید
یه چیزی تو این سینه چنگ می زنه
شاید ترکشایی که سهم تو شد
یکیشون هنوز هنوز کنج ذهن منه

تو این سالهایی که بی تو گذشت
همش با خودم از تو حرف می زنم
من از آخرین لمس آغوش تو
هنوز بوی باروت میده تنم

شاید یادمون نیست اون موقع ها
توی خونه موندن که کاری نداشت
یا رقصت میونه یه میدون مین
واسه عکسای یادگاری نبود
یه مشت گل میارم سر خاک تو
که تو حس کنی دنیا تو مشتمه
دوباره به خوابم بیا حس کنم
وجودت هنوز مثل کوه پشتمه

مثل بچه ها هی زمین خوردمو
رو پاهای خستم بلند میشدم
کی مردونگی رو بهم یاد داد
که از بچگی مرد بار اومدم
من از بچگی مرد بار اومدم

ته هر زمستون یه هفته به عید
یه چیزی تو این سینه چنگ می زنه
شاید ترکشایی که سهم تو شد
یکیشون هنوز هنوز کنج ذهنه منه
تو این سالهایی که بی تو گذشت
همش با خودم از تو حرف می زنم
من از آخرین لمس آغوش تو
هنوز بوی باروت میده تنم
.
.
.
التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد