تاریخ حیات انسانی گواهی می دهد که انسانهایی بوده اند که پس از مرگشان ، زندگى و حیاتشان ادامه پیدا کرده و با مرگ بدنشان ، وجودشان و شخصیت و اندیشهشان ادامه یافته است .
پرچمداران بدى ها رهبران ستمگر و قانون شکن بوده اند، که به عدالت کشى کمر همت بسته و در راه رسیدن به منافع و قدرت، از هیچ جنایتى دریغ نمى کردند. در سوى دیگر طلایه داران خوبى ها رهبران الهى بوده و دو جبهه حق و باطل همیشه درتقابل و مبارزه بوده اند.
مردان خدا و شخصیتهاى الهى، همانگونه که در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت هستند ، در زمان پس از مرگ نیز افکارشان روشن کننده راه بشریت، و آرامگاه و زیارتگاهشان، پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است .
نکته اساسی این است که انتخاب میان حق و باطل، از امور ساده زندگی مانند خوراک و پوشاک آغاز میشود و تا کلانترین موضوعات زندگی مانند مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی گسترش مییابد و شاخص یزیدی یا حسینی بودن همین انتخاب میان محور قرار دادن لذات دنیایی و یا رضایت خداوند است «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا؛ این یک عبارت آموزنده است.
... ببینید چه کرده، کربلا چه صحنهاى بوده، هر روز این صحنه باید باشد: مقابله اسلام با کفر؛ مقابله عدل با ظلم؛ مقابله عدد کم با ایمان زیاد، در مقابل عدد زیاد با بىایمانى. نه از جمعیت کم بترسید؛ و نه از شکست بترسید، شکستى در کار نیست.
وقتى کار براى خدا باشد، شکست تویش نیست. کشته بشوید بهشتى هستید؛ بکشید هم بهشتى هستید.»(1)
« همه جا باید این طور باشد. همه روز هم باید این طور باشد. همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم؛ و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین نداشته؛ انحصار به یک افراد نداشته. قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفرى و یک زمین کربلا نبوده. همه زمینها باید این نقشه را اجرا کنند، و همه روزها غفلت نکنند.»(2)
در کنار الگو قرار دادن راه سید الشهداء در همه ابعاد و زوایای زندگی، زیارت مشهد حسینى نیز از ویژگیهاى برجستهاى برخوردار است .
آنانکه توفیق پیدا مى کنند و به زیارت مرقد مطهرش مشرف مى شوند ، روى به آستان امام حسین (ع) آورده و به جانب این مدرسه عشق و فضیلت و دانشگاه کمال و تربیت مىگرایند . اینگونه تربیت اجتماعى و یک چنین موسسه تهذیب اخلاق و ادب ، براى هیچ ملتى از ملل گیتى میسر و مقدورنیست .
« در سال معمولاً چند مناسبت بود (15 شعبان ، عرفه ، اربعین ، اوّل رجب ، نیمه رجب) که مردم از نجف به کربلا پیاده می رفتند وحاج آقا مصطفی خمینی ره هر سال در چند مناسبت پیاده به کربلا می رفتند. گاهی می شد که کف پای ایشان تاوَل می زد و خونابه از آن راه می افتاد و کاملاً مجروح می شد ولی باز به راه رفتن ادامه می داد.
شخصی بود به نام شیخ جعفر که همیشه پس از نماز امام خمینی (ره) در مسجد معروف به شیخ ، چند جمله ای ذکر مصیبت آقا اباعبداللّه الحسین (ع) می نمود و روضه می خواند.
حاضران چندان اعتنایی نداشتند و کم کم متفرّق می شدند و می رفتند ولی تنها کسی که مقید بود تا آخر بنشیند و روضه او را گوش دهد مرحوم حاج آقا مصطفی بود. حتّی گاهی می شد فقط ایشان در مسجد باقی می ماند و به روضه شیخ جعفر گوش می داد و اشک می ریخت .
ایشان مقید بود که در مجالس عزاداری که دوستان در منازل یا مجاسد برقرار می کردند شرکت کنند. خودشان هم هر صبح جمعه روضه ای داشتند و گاهی می شد روضه خوان تنها یک نفر مستمع داشت که او خود آن مرحوم بود.
آنچه برای او اهمیت داشت عزاداری برای آقا ابی عبداللّه (ع) بود.(3) « اِذا جاءَ المَوتُ بِطالِبِ العِلمِ ماتَ وَ هُوَ شَهیدٌ: هرگاه مرگ جویای علم و دانش فرا رسید شهید می میرد.»(4)
به طور کلی می توان گفت، یکی از پیام های نهضت حسینی (ع) این است که مبارزه حق و باطل اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارد. هر گاه حق و آزادی و دین در خطر باشند باید قیام نمود.
بر این اساس در هر زمانى که آزادى خواهان در برابر دشمنان آزادی و آزادگی قرار مى گیرند شعار «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» تکرار مى شود و لازمه این موضوع، حضور سیدالشهداء (ع) در همه لحظات زندگی انسان است که از توسل و زیارت و عمل به سیره اهل بیت(ع) و..... را شامل می گردد.
پی نوشتها:
1. امام خمینی، صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم نشر آثار امام، ج10، ص9
2. همان ج10، ص123
3. علیرضا حاتمی ، داستانهایی از علما ، قم: موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان 1387
4. ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، تهران؛ چاپ اسلامیه
منابع:
قرآن کریم
صحیفه امام