ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
روز سخت به خاک سپاری شهدای والفجر هشت
دیگر چشمانمان اشک هم نداشت تا به هنگام خاک سپاری شهیدان گرانقدر مسجد ابوالفضل(ع) شهید مهندس حاج عبدالحسین آقایی و شهید اسفندیار کیانپور گریه کنیم.
آخر بیش از یک هفته بود که خبر شهادت اسفندیار کیانپور این شهید شاخص مسجد را از منطقه عملیاتی والفجر هشت آورده بودند اما جنازه اش گم شده بود ! این باعث شده بود تا قدری امیدوار شویم که شاید او در بیمارستان است و انشاالله شهید نشده است!
متن ارسالی از برادر غلامرضا نجفی
من که خود در عملیات والفجر هشت در منطقه بودیم بناچار به شهر آمدم هرشب در مسجد دعای توسل و زیارت عاشورا برای پیدا شدن جنازه یا خبر خوشی از مجروحیت یا ... او بیاورند.
صحنه های عجیبی بود پیرو جوان و زن و مرد محله حتی آنها که تاکنون مسجد نیامده بودند در این استغاثه ها حضور می یافتند و چقدر اشک می ریختند.!
بعد از حدود یک هفته زاری و نزرها از معراج الشهدا خبر آوردند که جنازه وی اشتباهاً به شهرستان اندیمشک فرستاده شده ومورد شناسائی قرار نگرفته و به اهواز برگردانده شده است .
بر مزار شهدا همه مات و مبهوت شده بودیم.
جنازه مطهر شهید حاج عبدالحسین آقایی را هم تا روز پیدا شدن جنازه پاک شهید اسفندیار کیانپور دفن نکرده بودیم.
حالا در مقابلمان دو تابوت قرار داده شده بود و هیچکس را دارای قدرت برداشتن درب تابوتها نبود.!
وای بهترین سرمایه های مسجد بخاک سپرده شدند و به کاروان شهیدان
کربلا پیوستند .ما مردم شریف کیان و مسجد نشان دادند او ممکن است تنها باشدولی غریب نیست ! این را درتشییع جنازه با شکوهش نشان داد .
شاعر عزیز اهلبیت مرحوم داودی با اشکهایش چنین سروده بود :
ای عزیز کردگار ای شهید مهربان اسفندیار
ای شهید غرق در خون از چه رو دیر آمدی
در کجا بودی که یارانت همه در انتظار
مانده آثارت در این مسجد همیشه ماندگار ...
خیلی روز سختی بود ...