
خلفای بنی عباس و کارگزارانش شنیده بودند که امامان علیهم السلام دوازده تن خواهند بود و آخرین آنان پس از غیبت ظهور خواهد کرد و بساط و بنیان ستمگران و اهل جور را بر میچینند و به حکومت های باطل پایان میدهد؛ و جهان را از عدل و داد پر میسازد. آگاهی از این موضوع در کل دوران فرمانروایی خلفای عباسی موجب نگرانی آنان بود. به همین علت با شدن هرچه تمام تر از امام حسن عسکری علیه السلام مراقبت و مواظبت میکردند و بسیار مایل بودند که از امام فرزندی نیاید به این جهت همه امور خانوادگی و رفتار حضرتش را از راه هایی مختلف به صورت دور و نزدیک زیر نظر داشتند و تحت نظارت مستقیم خویش قرار داده بودند. حتی این ستمگران جسارت را به حدی رساندند که چندین بار امام را زندانی کردند.سرانجام معتمد عباسی که میدید روز به روز توجه و علاقه مندی مردم نسبت به حضرت بیشتر میشود و زندانی کردن امام و ایجاد اختناق و مراقبت تأثیری ندارد، بلکه اثرش نیز معکوس است.
او تاب و توان چنین عملی را نیاورد و تصمیم به شهادت امام بزرگوار میگیرد. و سرانجام حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را در پنهانی مسموم میسازد و امام در تاریخ هشتم ربیع الاول سال 260 هجری به شهادت میرسد. (درود خداوند بر او و اجداد پاکش باد)
نفوذ امام در جامعه و مخصوصاً هراس از طغیان شیعیان و علویان موجب گردید معتمد خلیفه عباسی بسیار در وحشت و ترس افتاد و نیز از این که مبادا مسموم شدن حضرت آشکار شود بسی در غم و ترس به سر میبرد.
بنابراین خلیفه به هر وسیله و حیله که میشد میکوشید شهادت امام بزرگوار را از دیگران مخفی بدارد و پرده بر این خیانت بزرگ برکشد و با انجام دادن این جنایت آن را از دیگران بپوشاند.
ابن صباغ مالکی از قول ((عبدالله بن خاقان)) که یکی از درباریان خلفای عباسی بود مینویسد:
هنگام شهادت امام حسن عسکری علیه السلام معتمد عباسی چنان حالی داشت که همه ما را شگفت زده و حیران میکرد و تصور نمیکردیم که از یک خلیفه قدرتمند و مقتدر وقت چنین حرکاتی سر زند. اما وقتی حضرت علیه السلام در حالت رنجوری و درد به سر میبرد معتمد و پنج نفر از اطرافیان و خاصان دربار که همه آنان از فقهای بارگاه خلیفه بودند به خانه امام گسیل داست و خلیفه به آنان دستور داده بود که در منزل امام باقی بمانند؛ و هر اتفاقی که در آن جا صورت میگیرد به خلیفه گزارش دهند؛ و نیز تعدادی پرستار برای پرستاری از امام فرستاد.
خلیفه به قاضی بن بختیار که یکی از معتمدان بود دستور داد که ده نفر از افراد مطمئن خویش را انتخاب کند و به خانه امام بفرستد و در تمام شبانه روز نزد امام بروند و احوالش را زیر نظر داشته باشند. دو یا سه روز بعد خبر دادند که حال حضرت شدیدتر شده و بعید به نظر میرسد که بهبود یابد.
چندین روز بدین منوال گذشت تا روز هشتم ربیع الاول سال 260 فرا رسید.
وقتی خبر شهادت آن امام بزرگوار به مردم رسید شهر سامرا به حرکت در آمد و صدای ضجه و ناله و شیون تا آسمان ها بالا رفت. بازارها و دکان ها تعطیل شد. همه مردم ، کوچک و بزرگ در مراسم تشیع حضور یافتند. حضرت را غسل دادند وقتی جنازه امام آماده دفن بود خلیفه برادر خود عیسی بن متوکل را فرستاد تا بر آن امام بزرگوار نماز بخواند وقتی که پیکر امام را برای برگزاری نماز روی زمین قرار دادند عیسی نزدیک جنازه رفت و صورت امام را به همه حضار نشان داد و گفت: این جنازه ابومحمد عسکری است و او با مرگ طبیعی از دنیا رفته است.
آن گاه روی جنازه را پوشاند و فرمان داد که برای دفن و خاکسپاری ببرند. بعد از نماز جنازه امام را به اطاقی که پدرش در آن دفن شده بود بردند و به خاکش سپردند.
معتمد بعد از شهادت امام عسکری علیه السلام کوشید با ظاهر سازی و فریبکاری وانمود کند که از امام فرزندی باقی نمانده است؛ تا شیعیان و یاران از وجود امام بعدی ناامید شوند؛ و نیز پنهانی مأموارن خود را بر آن داشت که مراقبت شدید از خودشان نشان دهند و از هر سویی جستجوی دقیق به عمل آورند و اگر فرزندی پیدا کردند او را دستگیر کنند. اما نتوانستند بر امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف دست یابند و به اسارتش گیرند. چرا که خداوند سبحان حضرت را در پناه خویش محفوظ میدارد و از کید ستمکاران و جباران در امان خواهد داشت.