به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن بر زبان آفرین
دل نوشته زائر امام رضا(ع)...!!!
تقدیم به همه عاشقان و دوستداران ضامن آهو (ع)...
ای آفتاب مهربانی میخواهم از خورشید بگویم که هر طلوع بانوار خود به پنجره فولاد تو چنگ می زند و از ضریح تو نور میگیرد.
مولای من! تو را امام غریب می نامند، می دانم بد میزبانی بودند و در مهمان نوازی وفا نکردند.
مولای من! بعد از گذشت روزگار، حال تو میزبان ما هستی، تو میزبان گریه ها و نیازها، غم ها و دلتنگی های ما هستی. تو که غریبی را احساس کرده ای; حال غریبه ها به آستان کرم تو چشم دوخته اند و به دستان پر مهرت توسل کرده اند.
مولای من! میخواهم از زائرانی بگویم جاده به جاده و شهر به شهر می گذرند تا نفسی مهمان شوند و از می عشق تو بنوشند.
مولای من! میخواهم از سنگ فرش آستان مقدست بگویم که سجده گاه قدوم مهمانانت شده است، از کبوتران عاشقی که گرداگرد حرم پاک تو می چرخند و تو را طواف می کنند، از نسیم بگویم که بیرق گنبدت را بوسه باران می کند و عطر دلربای تو و اشک تمنای زائرانت را به اوج افلاک می برند.
ای حجت خدا! خوش بحال جاده که قدوم زائرانت بغض تنهایی خود را می شکند و خاک پایشان را به سینه زخم آلود خود می زند که عمری است از طواف تو جا مانده است.
خوش بحال رواق ها، درها و دیوارهایی که از نفس مهمانانت پر می گیرند و به ضریح پاک تو می رسند، خوش بحال مناره ها و کاشی ها!
خوش بحال زائرانی که سعادت یافته اند که از جام کرامتت جرعه ای بنوشند و این همه معنویت و زیبایی را دریابند.
پس مارا دریاب.
هر سحر آفتاب من مولاست
همه شب ها شهاب من مولاست
از هرآنچه به عمر دل بستم
بهترین انتخاب من مولاست