ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
جانبازان هنوز هم جلودارند!
با دیدن حال و هوای این روزهای سوریه و یمن و عراق و ... یاد جمله شهیدان تفحص پازوکی و محمودوند افتادم که در زمان جنگ راه شهادت دری باز بود و حال معبری تنگ... اما درب شهادت بسته نیست... باید دل را صاف کرد.
راست می گفتند. درهای شهادت هنوز باز هستند و پرستوهای کوچک اما به قولی تند و تیزی که کمی زرنگ باشند و به قول آن حدیث مصداق المومن کیس ... و مصداق آیه " مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ ۖ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ...بال پرواز و وارستگی می گشایند و به هر سختی که شده از لابه لای این در، عبور می کنند و خود را به کوچ شهیدان می رسانند و اجازه نمی دهند قفس دنیا آنها را پشت میله های آهنی اسارت و وابستگی و تعلقات دنیایی نگه دارد.
این روزها می بینیم که کوچ دلاورمردان مدافع حرم سرعت گرفته و هر روز خبر پرواز و شهادتی دیگر، دل را زیر و رو می کند... از یک طرف دل می لرزد ازفکر و غم از دست رفتن این کبوترهای عاشق و دلداده ... و از یک طرف هم محکم می شود به حضور این شیران بیشه دفاع از حریم ولایت!
... و آنچه این روزها بیشتر دل را تکان می دهد و چشم ها را بارانی می کند، این است که جانبازان و کبوتران پرشکسته باز هم در این مسیر از دیگران پیشی گرفته اند،... آنهایی که عشق خود را با جان خود به اثبات رساندند و شاید به قولی وظیفه خود را تا اکنون در برابر دین و مملکت به انجام رسانده اند... اما این روزها آنچه به چشم می خورد، شنیدن نام قهرمانان جانبازی ست که با جود ادا کردن دین خود به این مملکت و داشتن مجروحیت های بی شمار و انواع آلام جسمی و روحی، دست از این دنیا کشیده اند و نوبت به نوبت نامشان با واژه " شهید " آذین می گردد.
... درک مسیر عاشقانه و تصمیم عارفانه این عشاق بی توقع و بی ادعا، شاید برای ذهن کوچک و نگاه مادی چون منی سخت و ثقیل باشد، درحالیکه آنها به راحتی و با عشق و با تنی رنج دیده و مجروح، کمر همت می بندند و باری دیگر اسلحه به دست می گیرند تا این بار در برابر دشمنی بجنگند که حرمت حرم امن اولیاء الله و اهل بیت را به مخاطره انداخته اند!
این جانبازان دلیر همان شیر مردانی هستند که با سن کم از لذت های نوجوانی و جوانی و درس و مدرسه و دانشگاه و کار و زندگی گذشتند و برای دفاع از خاک وطن به جبهه ها رفتند و این بار در سنین میانسالی و بعضا بیشتر، سودای دفاع از حریم ولایت و امامت را در سر می پرورانند...
آنها هنوز هم پیش اند و جلودار و در پیشگاه خداوند، عزیز و آبرودار!... و اینان بزرگ قهرمانان و اسطوره هایی هستند که لحظه های ناب زندگی خود را تقدیم راه عشق و جنون می کنند و همواره در این مسیر جان می بازند... چرا که ادای دین و عمل به وظیفه برایشان اندازه و محاسبه ندارد و... زمان خدمت خود را به دین و مردم و سربازی در مسیر خداوند را تا پایان عمر پربرکت خود می دانند.
اینان همان بزرگانی هستند مصداق گفته امیرالمومنین که لحظات عمر خود را به هدر نمی دهند و در راه خدمت صرف می کنند... چه در زمان دفاع مقدس با جنگیدن در برابر دشمن دون... چه در میانه عمر با کشیدن رنج مجروحیت و درد فراق آن روزهای پرخاطره و....چه در زمان لزوم در سنین بالا برای دفاع از حریم امن حرم اهل بیت!
این جانبازان و سربازان راه ایثار همانانی هستند که بهشت را به بها می خرند و درپی بهانه نیستند... همان هایی که عشق در وجودشان متبلور شده است و معنی حقیقی ایثار را با تمام وجود درک کرده اند و در تمام طول عمر باعزت خود، ایثار را لحظه به لحظه تکرار می کنند... کسانی که شرف و انسانیت، نام خود را از ایشان وام گرفته است و برای انجام هیچ کدام از این کارهای سخت به دنبال دلیلی غیر از " عشق" نمی گردند!
اینها کبوتران شکسته بالی هستند که از کوچ یاران شهیدشان جامانده اند اما دست از تلاش برای وصال بر نمی دارند و آنقدر خود را دیوار قفس دنیا می کوبند تا درها را بگشایند و با همان بال شکسته تن و با بال های گشوده قلب وسیعشان به پرواز در ایند و کوچ کنند...
این روزها که نام های زیبا و عزیز و برازنده شان با واژه مقدس شهید هم نوا می شود و آنهایی هم که هنوز نرسیده اند، تک به تک به این مسیر می پیوندند، بیش از همیشه مایه افتخار و سربلندی ما و همه ایران هستند... سروهای بااستقامتی که هیچ گاه در مسیر عشق و دین سر خم نکرده اند و همچون دماوند سر به آسمان می سایند و برکت این سرزمین بوده اند و هستند و خواهند بود. گل های شقایقی که روح بزرگشان به یقین از زندان دنیا و مادیات خسته است و بیقرار رهایی ست.
... چقدر این روزها نام هایشان زیباتر و برازنده تر شده است همچون حبیب... حبیب جنت مکان، هادی کجباف، روزبه هلیسایی و ... عاشقانی که هر روز از فراق یاران شهیدشان در رنج بودند و بیتاب شهادت! همان هایی که با شنیدن خبر شهادت هر یک از یاران جانبازشان، داغ حسرت بر دلشان می نشست و خود را برای ماندن سرزنش می کردند...
در میانه میدان دنیا که صحنه جدال حق و باطل است، کسانی هستند که همچون ما بی تفاوت به نظاره ننشسته اند و دنیا با همه رنگ و لعابش فریبشان نداده و به خودش سرگرمشان نکرده است... کسانی که مثل من و خیلی ها رنگ دنیا نگرفته اند و به تنها گفتن از شهیدان و دیدن عکس های آنها بسنده نمی کنند و مردانه به میدان عمل می آیند. وقتی به عزم راسخشان و آن سرهای پرشور و دل های بیتاب نگاه می کنم تنها یک چیز است که در گلو فریاد می شود:
مرد شمایید... مرد شمایید... مرد شمایید!
شمایی که با بال های زخمی و تنی رنج کشیده در پرواز از همه پیشی می گیرید... شمایی که درد، رنج ، سختی، دوری از خانواده و هیچ چیز نمی تواند مانع حرکت الهیتان به سوی قرب الهی شود، تنها یک جمله می تواند حق عشقتان را ادا کند
... که ای قاصدک های رها و ای کبوتران عاشق!
هرچند بال تنتان در ظاهر زخمی ست اما
هیچ چیز نمی تواند بال پرواز شما را بشکند
چرا که پریدن ، بال نمی خواهد... دل می خواهد...!
فقط می توان بگویم حاج روزبه عزیز انتظارش از خدا همین بود که وقتی می خواهد دو برادر شهیدش کورش و صادق را دیدار کند با افتخار انها راببیند